سایناساینا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

ساینا تمام زندگی و دنیای من و بابایی

جريانات شيرينم

سلام عسلكم دو ماه پیش ساینا: مامانی من کی عروس می شم؟؟ مامانی: گل من وقتی که من و بابا  موهامون سفید شد و پیر شدیم و شما بزرگ و  خانوم شدی. پری روز ساینا: اومدی و موهام رو اینور و اونور کردی و بعدددددددد آخ  جون ، آخ جونننن من عروس می شم مامان بسیاررررررررر متعجب : چی مامان؟ ساینا: آخه موهات سفید شده مامانی ، خودت گفتی فردای اون روز: مامانی به بابایی ، جلو اون مغازه نگه دار می خوام رنگ مو بگیرم ساینا: نه ماماننننننن، تو رو خدا بابا از همه جا بی خبر: چرا بابایی، زود می یاد مامانی . من پیشتم ساینا: آخه اگه مامانی موهاشو رنگ کنه ساینا عروس نمی شه آی فداییییی تو بشه مامانییییییییییییی...
17 دی 1392

شب یلدا

مهم نیست هندونه ی شب یلدات شیرین نباشه   یا انارات ترش از آب دراد   یا کدو تنبلی که بار میذاری بیمزه بشه یا چند تا از گردوهایی که می شکونی پوک باشه مهم اینه که کسی داری که یلدا رو بهت تبریک بگه ******************* عمرت صد شب یلدا دلت قدر یه دنیا توی این شبهای سرما یادت همیشه با ما دل خوش باشه نصیبت غم بمونه واسه فردا شب یلدات مبارک شیرینم ****************** بعضی وقتا اینکه تو یه شهر دیگه غریب باشی خیلیییییییییییییییییییییییی بده. یکی وقتی که تو عزیز دل مامانی مریضی و من هیچچچچچچچ کس رو ندارم که تو رو پیشش بذارم و برم سر کارم. و واقعا" درمانده می شم یکی هم یه وقتایی مثل شب یلدا ...
1 دی 1392
1